همین اول رجب بود که آن خبر به من رسید 

من قم بودم و باید خودم را به تشییع جنازه می رساندم

احساس یتیمی می کردم

 به نبودنش فکر میکردم و به اینکه حال که نیست چه می شود

قبل از این، قدرش را نمی دانستیم و راحت همه مشکلاتمان را با او در میان می گذاشتیم و او هم شده بود حلال مشکلات ما

از دعواها تا آشتی ها

از آتش زدن ها تا کتک زدن ها

از بی نظمی ها تا بد عهدی ها

از ندانم کاری های عده ای تا همه خواهی عده ای دیگر

...

الان به چه چیزی فکر کنم ، به کدام نعمت از دست داده ام؟

پدر...

پدر معنوی شهر

مثل همین امروز بود که گرد یتیمی بر سر شهرمان نشست

***

تنها کسی بود که درد دل های تشکیلاتی را می فهمید 

تنها کسی که با تواضعش ساعت ها کنار جوانان می نشست تا گرهی باز شود

مگر تشکیلات بدون پدر می شود؟؟؟

جایگاه مزارش گواهی می دهد که او پدر تشکیلات شهر بود

***

موجی های تشکیلات ما

پاورقی

د(ا)ربست

؛

+- 

کاه گل