بسم الله الرحمن الرحیم

اگرچه بعد از جریانات پس از وفات نبی مکرم اسلام،غالب افراد در مسیر آن عصر تاریک و غمبار قدم برداشتند اما بودند کسانی که آن مسیر غالب و جریان اکثر مردم را طی نکردند و به همان مسیری که در محضر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) عهد بسته بودند ماندند؛ و غدیر را پایان کار می دانستند.

***

پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) او را برای انجام کاری به بیرون شهر فرستاده بودند.

هنوز وارد شهر نشده بود ، اوضاع و احوال را  که دید،چیزی به ذهنش خطور کرد و حدسی زد.

 کسی را در میانه راه دید تا حدس اش را تبدیل به یقین کند.

-         محمد مُرد؟

-         آری

- چه کسی خلیفه شد؟ 

وقتی فهمید چه اتفاقی افتاده و در عصر وفات پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) چه چیزی رخ داده است و چه توافقی پدید آمده است؛ نقشه ای کشید...

***

همینکه وارد شهر شد شروع کرد به خواندن اشعار مختلف :

بنی هاشم لاتطمعوا الناس فیکم

ولاسیما تیم بن مرة او عدی

فما الامر الا فیکم و الیکم

و لیس لها الا ابوالحسن علی

این ها را می گفت و در کوچه و بازار چرخ می خورد تا خودش را به خانه مقصود برساند.

به نزد (علی علیه السلام) رسید و گفت : یا علی دستت را جلو بیاور تا با تو بیعت کنم

خلافت و امامت حق علی ست و تا علی هست کسی حق ندارد جای او را بگیرد پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) این را بارها و بارها و به بهانه های مختلف فرموده بودند.

علی علیه السلام دست ابوسفیان را  می بیند که دراز است...

او می تواند دست ابوسفیان را محکم بفشارد و با او علیه کودتای 28 صفر قیام کند و مسند و مقامی  که حق اوست را باز پس گیرد.

اگر ابوسفیان بد است راه، راه خوبی ست؛ برای رسیدن به حق عظمایی که از بین رفته است می توان بر شانه های او و قبیله اش سوار شد؛ و به مقصود رسید.

اگر ابوسفیان نیت خیری ندارد می توان بعدا او را کنار زد و به هر بهانه واهی از حکومت و سلطنت بیرونش کرد و انسانهای شایسته را جایگزین او کرد.

زمان، زمانی ست که می تواند در تاریخ ثبت شود.

****

علی علیه السلام دست رد به سینه ابوسفیان می زند و به دست دراز او دست نمی دهد تا جلو دست درازی را بگیرد.

بلند شد و فرمود : اگر چهل مرد با عزم داشتم مقابله می کردم ولی حیف که ...

***

راه علی راه روشنی ست؛طریق حیدر کرار مشخص است راه را از بیراهه می شناسد و برای رسیدن به مقصود چنگ به هر بی سر وپایی نمی زند.

یکی از نشانه های حاکم اصلح دور و بری های اویند که چه کسانی را در کنار خود گمارده تا آنها رتق و فتق امور کنند.

اگر خواستی  کسی را انتخاب کنی و او را به عنوان نماینده خود برگزینی باید به اطرافیان او هم دقت کنی که بسیار مهم و ضروری ست.

ضرورت بررسی جبهه و حزب یک نماینده به این بیان ، بسیار روشن و مبرهن است اینکه در چه لیستی قرار دارد و با چه کسانی ائتلاف کرده است باید برای ما مهم باشد.

با این وجود ،اینکه نماینده ای را انگلیس یا فلان جایی که دشمن دین خداست تایید کند با او باید چگونه برخورد کنیم؟؟؟